۱) چشم هامو بسته بودم و سرم را به کنار پنجره باز تاکسی تکیه داده بودم، غرق در فکر وخیال های خودم. همه چیز خوب بود به جز صدای مسافر کناری من؛ دختری بود که با تلفن همراهش صحبت می کرد. از حرف هاش مشخص بود که طرف گفتگو یک آقاست. لحظه به لحظه صداش بلندتر می شد. از اون جنس مکالماتی که زیاد شنیده بودم؛ گلایه، بحث و بد و بیراه و بعد هم قطع مکالمه!
۲) دوستم تماس گرفته بود و مشغول درد و دل کردن بود، با آقایی که دوست بود بحثش شده بود و .......
۳) دوستی که روزگاری قرار بود با هم ازدواج کنیم و به دلایلی نشد بهم زنگ زد و کلی از دوست دختر فعلیش گلایه کرد که پدرم را در آورده و ........
نمی خوام در مورد آدم های بالا قضاوت کنم. حتما خود ما هم در این موقعیت ها قرار داشتیم؛ از دست کسی که برامون اهمیت داشته دلخور شدیم، خواسته هامون برآورده نشده، متهم کردیم، به خودمون بد و بیراه گفتیم، اشک ریختیم، هوار کشیدیم، متنفر شدیم و..... آخر هم هر چی از دهنمون در اومده به یار جفاکار گفتیم و خِلاص! بعد این خاطره سیاه (!) را قاب گرفتیم و یه جایی تو دلمون آویزون کردیم و هی نگاهش کردیم و آه کشیدیم و تفو بر گردون ِ دون گفتیم و به خودمون قول دادیم که آدم بشیم و از گذشته درس بگیریم و ......
می دونم، همه از این قاب های سیاه توی دلشون دارن؛ یکی یا شاید بیشتر
هیچ تا حالا سعی کردید جور دیگه به این ماجراها نگاه کنید؟
راستی ما چرا کسی را دوست داریم؟ آیا همه این دوست داشتن ها از این ریشه نمی گیره که خودمون را دوست داریم؟
به نظر من دوست داشتن یه طیف ِ بین خودخواهی و دیگرخواهی و تفاوت ارتباط ها هم به دلیل جای ِ روابط در این طیف هست. مسلما هر چه به سمت دیگرخواهی نزدیک می شیم، ارتباطات نادرتر می شه.
نمی خوام اینجا در این مورد صحبت کنم که کدوم درسته و کدوم غلط. فقط می خوام بگم ارتباط ما هر کجای این طیف که باشه رفتارهای عجیب غریب ِ ما را توجیه نمی کنه.
اگر در حیطه خودخواهی هستیم (که بنظر من ۹۵% اینطوره) پس ما همه کارها را به خاطر خودمان می کنیم مثلا دوست داریم صداش را بشنویم یا ببینیمش، براش هدیه بخریم، ....... چون خودمون حس خوبی پیدا می کنیم. وقتی منصفانه نگاه می کنیم می بینیم همه جا این من حضور داره.
اگر هم مبنا بر دیگرخواهی ست که اصلا شکایت معنی نداره چون در هر حال اصل، رضایت دوست است!
نمی فهمم پس ما آدما چی از جون ِ هم می خوایم؟ این همه انتظار و توقع برای چیه؟ فکر نمی کنید زیادی خودخواهیم؟!
نمی خوام شعار بدم. این باوریه که بعد از مدت ها خوددرگیری بهش رسیدم و به نظرم زندگی را خیلی زیباتر می کنه.
پس بهتر نیست اینقدر بر سر کسی که شما دوستش دارید منت نذارید؟ اون چه گناهی کرده؟ شما دوستش دارید! خوب نداشته باشید!!
باور کنید دوست داشتن ساده است٬ اینقدر سختش نکنید!
سلام دوست عزیز وبلاگ جالبه ای امیدوارم موفق بشی.به وبلاگ منم یه سر بزن اگه خواستی لینک کنیم
بارالها!
بااین دوری که من از تو احساس میکنم
و این فاصله که من با تو ایجاد کرده ام
تو چقدر به من نزدیکی!
چه مهربان خدایی!
آدم معمولا کسی که دوستش داره رو سوال پیچ میکنه و کلا باهاش کل کل میکنه، اگه دوسش نداشت که اصلا براش مهم نبود رفتار و کردار طرف، نه؟
خوب دوست عزیز این دقیقا همون نگرشیه که در اکثر مواقع ما داریم و نتیجه اش چیزی جز آزار و اذیت خودمون و کسی که دوست داریم نیست. با این اوصاف بنظرت این نگرش ٬ نگرشٍ درستیه؟!
خیلی مستدل و منطقی بود . چیزی که این روزها کمتر می بینیم . لذت بردم.