اگر ....؟

یادم نمی یاد هیچ وقت از اینکه دختر هستم ناراضی بوده باشم. بعضی از دوست های دوروبرم را می دیدم که آرزو داشتند، پسر می بودند و دلایل خاص خودشون را هم داشتند. این به این معنی نیست که مشکلات زن بودن را حس نکردم، نه برعکس. اتفاقا خیلی هم خوب حسش کردم. سال ها زندگی مستقل برای یک زن توی جامعه ای مثل ایران درحالیکه خیلی جاها اعتقاداتت هم با نُرم، نزدیک نبوده چیزهای زیادی به آدم یاد می ده! خیلی وقت ها با آدم های تو زردی سر و کارم افتاده که ادعای مردانگی و روشنفکری داشته خفشون می کرده اما به زن فقط به عنوان یک کالای جنسی نگاه می کردن و خیلی وقت ها با آدم هایی که چون از زن فقط یک تعریف سنتی داشتن من براشون غیرطبیعی بودم. این ها را گفتم که بگم با علم به مشکلات زن بودن احساس خوبی از اون دارم. اما داشتم فکر می کردم اگر من با همین شرایط زندگی و تربیتی، پسر بودم چی می شد؟ چه جور مردی بودم. منی که خیلی جاها از آقایون خُرده می گیرم  اگر در شرایط آن ها بودم (با همه فرصت ها ومحدودیت هایی که دارند) آیا اینطوری که الان برای یک مرد، شعار می دم عمل می کردم؟  البته تصور سختیه! اما اگه منم که فکر می کنم اگر پسر بودم از اون بچه مثبت ها می شدم که همش فکر درس و مشق و کارهستند و فرتی هم عاشق دلخسته یه دختری می شدم و خودم را هلاکش می کردم! خلاصه که احتمال ازاون مرد گوگولی های اهل خانواده بودم! شما چی فکر می کنید اگرجنسی مخالف اینی که هستید بودید، چه جور شخصیتی داشتید؟  

حق مسلم!

1. گیر عجب بدبختی افتادیما! حالا ما این همه حق مسلّم داریم، بیایید یه مرحمتی بکنید فعلا بی خیال این یکیش بشید و به بقیش که مسلّم تره برسید!

2. مدتی ست که درِ خانقاه شیخ الشیوخ به مدد اِلِفانترینگ تخته شده است. طبق اخبار واصله مریدان شیخ بر سرزنان و مویه کنان در حاشیه زاینده رود تحصن کرده و فریاد "یا شیخنا" سر داده و اشک ها می ریزند بطوری که بر میزان آب زنده رود چند سانتی افزوده شده و به خروش آمده است. باشد تا عبرتی باشد برای دیگران تا بدانند که "حق مسلّم" هم حدی دارد!  

محور عدالت!

این نوشته را از روزنامه اعتماد ملی تاریخ ۶/۵/۸۷ کش رفتم: